حمايتهاي جهاني از صدام
در خلال جنگ تحميلي، عراق از حمايت بيدريغ تسليحاتي، مالي و سياسي بينالمللي برخوردار بود. فرانسه، شوروي، انگلستان و چين درصدر صادر كنندگان اسلحه مورد نياز عراق قرار داشتند، آلمان تأمين كننده عمده جنگ افزارهاي شيميايي عراق بود و دولتهاي عرب حوزه خليج فارس تأمين كننده عمده نيازهاي نفتي، مالي و ترابري عراق بودند.
دولت عراق در 1358ش. حدود 12 ميليارد دلار صرف خريد تسليحات كرد، امّا در 1361 توانست در خريد جنگافزار از عربستان سعودي سبقت گيرد و در 1363 ش. بودجه نظامي بغداد از مجموع بودجه نظامي كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس بيشتر شد. در اين سال عراق 40 درصد درآمدهاي داخلي خود را صرف خريد جنگافزار از امريكا، انگليس، فرانسه و روسيه كرد. هزينهاي كه عراق در دهه 1360ش. صرف خريد سلاح از امريكا و اروپا كرد، از هزينه تسليحاتي كشورهاي صنعتي اروپاي غربي در همين دهه بيشتر بود. در اين دهه عراق، دو برابر آلمان غربي بودجه نظامي داشت.3
نه در امريكا، نه در اروپا، نه در روسيه و نه در سازمان ملل، هيچ منعي براي تسليح مداوم عراق به انواع جنگافزارهاي كشتار جمعي در دهه 1360 ش. وجود نداشت. بسياري از اين سلاحها در شرايطي به عراق سرازير ميشد كه اين كشور پولي براي خريد آنها نداشته و خود را همه ساله به فروشندگان خود مقروض ميساخت. بسياري از واردات نظامي نيز با صادرات نفتي پاسخ داده ميشد.
آمارهاي رسمي نشان ميدهد كه شوروي، فرانسه و چين ـ سه عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل ـ به ترتيب درصدر كشورهاي صادركننده سلاح به عراق در دهه 1360 ش. بودهاند. در طول اين دهه، 53 % واردات نظامي عراق به ارزش تقريبي 13 ميليارد و 400 ميليون دلار از شوروي تأمين ميشد. فرانسويها نيز با فروش بيش از 5 ميليارد دلار سلاح به عراق در دهه 1360ش. مجموعاً 20 % واردات نظامي عراق را به خود اختصاص دادهاند. اين رقم در مورد چين نيز به 7% يعني به بيش از يك ميليارد و ششصد ميليون دلار بالغ ميشد. 4
در كنار فعاليت مستقيم كارخانجات جنگ افزار سازي وابسته به دولتها، مؤسسات خصوصي مختلف نيز در اين راستا صرفاً جهت كسب درآمد هرچه بيشتر وارد معركه شده و بدون توجه به قوانين داخلي هر كشور در مورد منع صدور ساز و برگ نظامي به كشورهاي درگير جنگ و حتي قوانين و كنوانسيونهاي بينالمللي ناظر بر جلوگيري از توليد و فروش سلاحهاي غير متعارف، عراق را به صورت يك زراد خانه عظيم درآوردند.
اين روند باعث شد كه حكومت بعث نه تنها به پيشرفتهترين تجهيزات نظامي در زمينههاي جنگ هوايي و زميني دست يابد، بلكه كارخانجات جنگ افزار سازي متعددي با همكاري كشورهاي مختلف به صورت آشكار و نهان برپا ساخت، به طوري كه طبق گزارش مؤسسات بينالمللي، در پايان جنگ، عراق پنجمين قدرت نظامي جهان شد.5
در اين جنگ امريكاييها نيز سهم خود را در ياري رساندن به ماشين جنگي صدام و دشمني با جمهوري اسلامي ايران ايفا كردند: در اسفند 1360، نام عراق از فهرست كشورهايي كه واشنگتن از آنها به عنوان «طرفداران تروريسم» ياد ميكرد خارج شد و در آذر 1363، امريكا به تحريم سياسي عراق خاتمه داد و روابط سياسي با اين كشور را برقرار كرد. امريكاييها در موارد متعددي هماهنگ با صدام و به طور مستقيم وارد جنگ عليه جمهوري اسلامي ايران شدند. حمله به پايانهها و چاههاي نفتي ايران در خليج فارس و ساقط كردن هواپيماي مسافري ايرباس ايران بر فراز اين منطقه و كشتار 300 مسافر و خدمه آن، دو نمونه از اين حملات بود. اين حوادث در حالي رخ ميداد كه ايران مورد تحريم تسليحاتي قرار داشت و اين تحريم با شدت اعمال ميشد. «كاسپارواين برگر» ـ وزير دفاع وقت امريكا ـ راجع به تصويب قطعنامه تحريم تسليحاتي ايران با صراحت گفته بود:
«... در صورتي كه قطعنامه تحريم تسليحاتي اجرا شود، ريشه توانايي ايران براي ادامه جنگ به سرعت خشك ميشود و در واقع ريشه موجوديت ايران نيز به صورت يك ملت به خشكي ميگرايد... 6»
شوراي همكاري خليج فارس كه در 1359 ش. به بهانه همكاريهاي اقتصادي، سياسي و نظامي 6 كشور عضو ـ امارات متحده عربي، بحرين، قطر، كويت، عربستان سعودي و عمان ـ به وجود آمد، عملاً كانوني براي گردآوري دلارهاي نفتي منطقه و انتقال آن به بغداد براي تقويت بنيه نظامي عراق شده بود. هنگامي كه جنگ به پايان رسيد، تنها مطالبات نقدي 6 كشور عضو اين شورا از عراق، از مرز 80 ميليارد دلار گذشته بود. اين غير از ميلياردها دلار نفتي بود كه دولتهاي منطقه به ويژه كويت و عربستان از پالايشگاهها و پايانههاي خود به حساب عراق به شركتها و كمپانيهاي نفتي غرب فروخته بودند.
شيخ نشينهاي عرب منطقه به مدت يك دهه به مثابه دولتهاي دست نشانده بغداد عمل ميكردند. عراقيها دائماً از آنها متوقع بودند و براي جنگ و اقدامات نظامي خود بر سر آنان منت ميگذاشتند و رژيمهاي عرب نيز سپاسگزار بعثيها، دلارهاي نفتيشان را براي حاكمان بغداد ارسال ميكردند؛ همان حاكماني كه دو سال بعد از پايان جنگ تحميليشان بر ايران، در حمله جديد خود به كويت و عربستان تلافي حمايتهايشان را كردند!. به همين دليل، هنگامي كه در تابستان 1369 ش.، صدام، طرح حمله گسترده به كويت را آماده ميكرد، كمترين بهايي براي واكنش احتمالي عربستان و ساير شيوخ شوراي همكاري قائل نبود. دولتهاي عرب حوزه خليج فارس در آن سال، در حقيقت پاداش سياست ده ساله خود را در دفاع يكجانبه از صدام دريافت كردند.